دوست خوب و هنرمندم احسان ناصری توضیحی را بابت این شعر ارسال کردند:
آن نخل ناخلف که تبر شد ز ما نبود
ما را زمانه گر شکند ساز می شویم
" من در کل دیوان صائب نجستم در بعدها جایی فهمیدم که این اثر متعلق به پریش شهرضایی میباشد"
و اما شعر کامل آن 👇
فردا که لاله زیستن آغاز می کند
داغش زبان شعر مرا باز می کند
درمان یکی است طفل دل غم گرفته را
غافل مشو ز اشک که اعجاز می کند
جایی که داغ گفتن و ناگفتنش یکی است
مغبون شقایق است که ابراز می کند
از داغ شعله شیشه ی می را هراس نیست
خشت نپخته وحشت پرداز می کند
چشم از غزال خوش که غزل های دیگران
کی کار بیت خواجه ی شیراز می کند
انصاف را نگر که به اندک بهانه ای
تعظیم تاک، سرو سرافراز می کند
اهل نظر ز یک نظر آگه شود ولی
ما را هنوز عشق برانداز می کند
آن نخل ناخلف که قفس شد، ز ما نبود
ما را زمانه چون شکند ساز می کند
با سرو سربلند، چنار شکسته گفت:
هر کس که دلپذیر شود ناز می کند
از دل به حیرتم که به هفت آسمان "پریش"
خون می چکد ز بالش و پرواز می کند
#پریش_شهرضایی
@adabe_farsi هم