تفسیر نمونه
گناهان کبیره و صغیره این آیه به کسانى که از گناهان کبیره پرهیز مى کنند، بشارت مى دهد که خداوند گناهان صـغـیـره آنان را مى بخشد و این پاداشى است که به این گونه افراد داده شده است ، مى فـرماید: ((اگر از گناهان بزرگى که از آن نهى مى شوید پرهیز کنید، گناهان کوچک شما را مى پوشانیم ، و شما را در جایگاه خوبى وارد مى سازیم )) (ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم و ندخلکم مدخلا کریما). از تعبیر ((کبائر)) و ((سیئات )) استفاده مى شود که گناهان بر دو دسته اند، دستهاى که قرآن نام آنها را ((کبیره )) و دسته اى که نام آنها را ((سیئة )) گذاشته است ، و در آیـه 32 سـوره نـجـم بـه جـاى ((سیئة )) تعبیر به ((لمم )) <50> نموده است ، و در آیه 49 سـوره کـهـف در بـرابـر کـبیره ((صغیره )) را ذکر فرموده است آنجا که مى گوید: ((لا یـغادر صغیرة و لا کبیرة الا احصاها؛ این نامه عمل هیچ گناه کوچک و بزرگى را فروگذار نکرده مگر اینکه به شماره در آورده است )). از تـعـبـیـرات فـوق به روشنى ثابت مى شود که گناهان بر دو دسته مشخص تقسیم مى شـوند که گاهى از آن دو به ((کبیره )) و ((صغیره )) و گاهى ((کبیره )) و ((سیئه )) و گاهى ((کبیره )) و ((لمم )) تعبیر مى شود. سؤ ال : اکنون باید دید که ضابطه و میزان در تعیین صغیره و کبیره چیست ؟ بـعـضى مى گویند: این دو از امور نسبى هستند، یعنى به هنگام مقایسه کردن دو گناه به یـکـدیـگر آن یک که اهمیتش بیشتر است کبیره و آنکه کمتر است صغیره مى باشد، و بنابر این هر گناهى نسبت به گناه بزرگتر، صغیره ، و نسبت به گناه کوچکتر، کبیره است . <51> ولى روشـن اسـت که این معنى به هیچ وجه با آیه فوق نمى سازد زیرا آیه فوق این دو دسـتـه را از یـکـدیـگـر جـدا کـرده و در بـرابـر هم قرار داده است و پرهیز از یکى را موجب بخشودگى دیگرى مى شمارد (دقت کنید). ولى اگـر بـه مـعـنـى لغـوى ((کـبـیره )) بازگردیم ، کبیره هر گناهى است که از نظر اسـلام بـزرگ و پـر اهـمـیت است ، و نشانه اهمیت آن مى تواند این باشد که در قرآن مجید، تنها به نهى از آن قناعت نشده ، بلکه به دنبال آن تهدید به عذاب دوزخ گردیده است ، مـانـنـد قـتـل نـفـس و زنـا و ربـاخـوارى و امـثـال آنـهـا، و لذا در روایـات اهـل بـیـت (عـلیـهـم السـلام ) مـى خـوانـیـم : ((الکـبـائر اللتـى اوجـب الله عـزوجـل عـلیـها النار؛ گناهان کبیره گناهانى است که خداوند مجازات آتش براى آنها مقرر داشـته است )) <52> مضمون این حدیث از امام باقر (علیه السلام ) و امام صادق (علیه السلام ) و امـام عـلى بـن مـوسـى الرضـا (عـلیـه السـلام ) نقل شده است . و بنابر این به دست آوردن گناهان کبیره و شناخت آنها با توجه به ضابطه فوق کار آسـانـى اسـت ، و اگـر مـلاحـظـه مـى کـنـیـم ، در پاره اى از روایات تعداد کبائر، هفت و در بعضى بیست و در بعضى هفتاد، ذکر شده منافات با آنچه در بالا گفته شد ندارد، زیـرا در حـقـیـقـت بـعـضـى از ایـن روایـات اشـاره بـه گـنـاهـان کـبـیـره درجـه اول و بعضى به گناهان کبیره درجه دو و بعضى به همه گناهان کبیره اشاره مى کند. اشکال : ممکن است گفته شود که این آیه مردم را به گناهان صغیره تشویق مى نماید و مى گوید: با ترک گناهان کبیره ، ارتکاب گناهان کوچک مانعى ندارد! پاسخ: از تـعـبـیـرى کـه در آیـه ذکر شده پاسخ این ایراد روشن مى شود زیرا قرآن مى گوید: ((نـکـفـر عـنـکـم سـیئاتکم ))؛ گناهان کوچک شما را مى پوشانیم یعنى پرهیز از گناهان بـزرگ خصوصا با فراهم بودن زمینه هاى آنها، یک نوع حالت تقواى روحانى در انسان ایـجـاد مى کند که مى تواند آثار گناهان کوچک را از وجود او بشوید و در حقیقت آیه فوق هـمـانـنـد آیـه ((ان الحـسـنـات یـذهبن السیئات ؛ حسنات ، سیئات را از بین مى برند)) مى بـاشـد، و در واقـع اشـاره بـه یـکـى از آثـار واقـعـى اعمال نیک است و این درست به این مى ماند که مى گوییم اگر انسان از مواد سمى خطرناک پرهیز کند و مزاج سالمى داشته باشد مى تواند آثار نامطلوب بعضى از غذاهاى نامناسب را بواسطه سلامت مزاج از بین ببرد. و یا به تعبیر دیگر: بخشش گناهان صغیره یک نوع پاداش معنوى براى تارکان گناهان کبیره است ، و این خود اثر تشویق کننده اى براى ترک کبائر دارد. کجا صغیره تبدیل به کبیره مى شود؟ ولى نـکـتـه مـهـمـى کـه در اینجا باید به آن توجه داشت این است که گناهان صغیره ، در صورتى صغیره هستند که تکرار نشوند و علاوه بر آن به عنوان بى اعـتـنـایـى و یـا غـرور و طـغـیـان انـجـام نگیرند زیرا صغایر طبق آنچه از قرآن و روایات اسلامى استفاده مى شود در چند مورد تبدیل به کبیره مى گردد: 1 - در صـورتـى کـه تـکـرار گـردد، هـمـانـطـور کـه از امـام صـادق (عـلیـه السـلام ) نقل شده که فرمود: ((لا صغیرة مع الاصرار؛ هیچ گناهى با تکرار صغیره نیست )). <53> 2 - ((در صورتى که گناه را کوچک بشمرد و تحقیر کند)) در نهج البلاغه مى خوانیم : ((اشد الذنوب ما استهان به صاحبه ؛ شدیدترین گناهان آن است که مرتکبش آن را کوچک بشمرد)). <54> 3 - ((در صورتى که از روى طغیان و تکبر و گردنکشى در برابر فرمان پروردگار انـجـام شود)) این موضوع را از آیات مختلفى اجمالا مى توان استفاده کرد از جمله آیه 37 نـازعـات : ((امـا آنـهـا که طغیان کنند و زندگى دنیا را مقدم بشمرند جایگاهشان دوزخ است .)) 4 - در صورتى که از افرادى سر بزند که موقعیت خاصى در اجتماع دارند و لغزشهاى آنـهـا بـا دیـگـران بـرابر محسوب نمى شود، چنانکه قرآن درباره همسران پیامبر (صلى الله عـلیـه وآله ) در سـوره احـزاب آیه 30 مى گوید: ((اگر شما کار زشتى انجام دهید مجازات آن را دو برابر خواهید دید)). و از پـیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله ) نقل شده که فرمود: ((من سن سنة سیئة فعلیه وزرهـا و وزر مـن عمل بها لا ینقص من اوزارهم شیئا؛ هر کس سنت بدى بگذارد گناه آن بر او است و همچنین گناه تمام کسانى که به آن عمل کنند، بدون اینکه از گناه آنها چیزى کاسته شود)).! <55> 5 - در صورتى که از انجام گناه خوشحال و مسرور باشد و به آن افتخار کند کـنـد چـنـانـکـه از پـیـغـمـبـر اکـرم (صـلى الله عـلیـه وآله ) نـقـل شـده کـه فـرمـود: ((مـن اذنـب ذنـبـا و هـو ضـاحـک دخـل النار و هو باک ؛ هر کس گناهى کند درحالى که خندان باشد در آتش وارد مى شود در حالى که گریان است )). 6 - در صـورتـى کـه عـدم مـجـازات سـریـع خـداونـد را در بـرابـر گـنـاه خـود دلیـل بـر رضـایـت خـدا بـشـمرد و خود را مصون از مجازات و یا محبوب در نزد خدا بداند، چـنـانـکـه قـرآن در آیـه 8 سـوره ((مـجـادله )) از زبـان بـعـضـى از گـنـاهـکـاران مـغرور نقل مى کند که آنها در پیش خود مى گویند: ((چرا خداوند ما را مجازات نمى کند)) و سپس قرآن اضافه مى کند که : ((آتش دوزخ براى آنها کافى است )).