یاری اندر کس نمیبینیم ، یاران را چه شد .
دوستی کی آخر آمد ، دوستداران را چه شد .
آب حیوان ، تیره گون شد ، خضر فرخ پی کجاست .
خون چکید از شاخ گل ، باد بهاران را چه شد .
کس نمیگوید ، که یاری داشت ، حق دوستی .
حق شناسان را چه حال افتاد ، یاران را چه شد .
لعلی از کان مروت ، برنیامد سالهاست .
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد .
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار .
مهربانی کی سر آمد ، شهریاران را چه شد .
گوی توفیق و کرامت ، در میان افکندهاند .
کس به میدان در نمیآید ، سواران را چه شد .
صد هزاران ، گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست .
عندلیبان را چه پیش آمد ، هزاران را چه شد .
زهره سازی خوش نمیسازد ، مگر عودش بسوخت .
کس ندارد ذوق مستی ، میگساران را چه شد .
حافظ اسرار الهی ، کس نمیداند خموش .
از که میپرسی ، که دور روزگاران را چه شد .
شرح و تفسیر غزل 169حافظ
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد؟ دوستی کِیْ آخِر آمد؟ دوستداران را چه شد؟
یاری :دوستی، رفاقت؛ همدمی؛ همراهی
یاران را چه شد :برای یاران چه اتفاقی افتاده، یاران را چه شده
دوستی کِی آخِر آمد :کی راه و رسم رفاقت از بین رفته است
دوستدار :رفیق شفیق
معنی بیت :رفاقتی در کسی پیدا نمی شود. دوستان و رفیقان را چه شده و چه اتفاقی برای آنان افتاده است؟ از چه زمانی راه و رسم رفااقت از بین رفته است؟ چه اتفاقی برای رفیقان شفیق و یاران یکرنگ و یکدل افتاده است؟ ------------------------------------------------------------------------------------------------------
آبِ حیوانْ تیره گون شد، خِضْرِ فَر ُّخ پِی کجاست خون چکید از شاخِ گ ل، ابرِ بهاران را چه شد؟
آبِ حِیْوان ] :ب ِ ح َی /ْ ح ِی ْ [ آب زندگانی .گویند چشمه ای است در ظلمت که هر از آن بنوشد عمر جاودان پیدا می کند، اسکندر و خضر به دنبال آن رفتند، خضر از آن آب نوشید و عمر جاودان یافت.
خِضْرِ فَرُّخْ پِی :مراد حضرت خضر است که پیامبر خداست و فرخ پی به معنای مبارک قدم است چرا که هر جا که حضرت خضر قدم می گذاشت سرسبز و آباد می شد.
خون چکید از شاخِ گ ل :گل پژمرده شد، رنگ گل تغییر کرد
معنی بیت :کشتی ما روی دریا متوقف شده و حرکت نمی کند. ای باد موافق بِوَز شاید دوباره بتوانیم روی یار را ببینیم.
------------------------------------------------------------------------------------------------------
کس نمیگوید که یاری داشت حقِّ دوستی حق شناسان را چه حال افتاد؟ یاران را چه شد؟
کس نمی گوید :دیگر کسی نمی گوید یاری داشت
حق دوستی :ی در یاری یای وحدت است به این مضمون که یک یار حق رفاقت و دوستی داشت
حق شناسان :] ح َ ش ِ [ پاسدارنده ٔ حق . صاحب حق . خداشناس
معنی بیت :دیگر کسی از حق دوستی و رفاقت یاران و دوستان حرفی نمی زند. اهل حق و حقیقت در چه اوضاع و احوالی هستند و چه اتفاقی برای یاران و دوستان افتاده است.
------------------------------------------------------------------------------------------------------
لَعْلی از کانِ م ر وَّت برنیامد سالهاست، تابشِ خورشید و سعیِ باد و باران را چه شد؟
لَعْل :نوعی سنگ قیمتی از ترکیبات آلومینیوم به رنگ سرخ، مانند یاقوت
کان :معدن مروت :] م ر وْ وَ [ مردمی و مردی ، و این مأخوذ است از مرء که به معنی مرد باشد. مردی . مردانگی . جوانمردی .بزرگواری . انصاف . عیاری . رجولیت .
فتوت تابش خورشید و سعی باد و باران :قدما معتقد بودند که تابش خورشید و تاثیرات باد و باران، سنگ را در معدن تبدیل به لعل می کند.
معنی بیت :چه اتفاقی در جهان افتاده است که سال هاست از بین مردم باانصاف، جوانمردی سر بر نیاورده است. ------------------------------------------------------------------------------------------------------
شهرِ یاران بود و خاکِ مِهْرْبانان این دیار مِهْرْبانی کِیْ سَر آمد؟ شهریاران را چه شد؟
شهرِ یاران :شهر دوستان
دیار :سرزمین
سرآمدن :به پایان رسیدن
شَهْریاران :پادشاهان، امیران
معنی بیت :این سرزمین جای یاران مهربان و دوستان بامحبت بود. چه زمانی مهر و محبت و عشق تمام شد؟ چه پیشامدی برای پادشاهان و امرا افتاده است. مراد آنکه دیگر پادشاهانی که اهل کرم و محبت و مهربانی بودند پیدا نمی شود.
------------------------------------------------------------------------------------------------------
گویِ توفیق و کرامت در میان افکنده اند کس به میدان در نمیآید، سواران را چه شد؟
گوی توفیق و کرامت :اضافه تشبیهی است و توفیق و کرامت به گوی چوگان تشبیه شده است.
چوگان نوعی ورزش دسته جمعی که بازیکنان سوار بر اسب، سعی میکنند به وسیلۀ چوبی مخصوص توپ را وارد دروازه کنند
توفیق :پیروزی، کامیابی کرامت :] ک َ م َ [ بزرگی ورزیدن .
جوانمرد گردیدن سواران :مراد چوگان بازان هستند و گوی در مصرع اول هم همان گوی چوگان است.
معنی بیت :حتی هیچ سوارکار و چوگان بازی نیست که ضربه ای به گوی پیروزی و کامیابی و جوانمردی بزند. مراد آنکه پیروزی و کامیابی مهیا و حاضر است ولی کسی نیست که طالب توفیق و کرامت باشد.
------------------------------------------------------------------------------------------------------
صدهزاران گ ل شکفت و بانگِ مرغی برنخاست عَنْدَلیبان را چه پیش آمد؟ هَزاران را چه شد؟
بانگ مرغ :آواز پرندگان عَنْدَلیب ] :ع َ دَ [ )ع اِ( هزاردستان که به آوازهای رنگارنگ بانگ کند.
بلبل هَزاران :بلبالن
معنی بیت :صدهزاران گل شکفته شد و بهار آمد و بلبلی آواز نخواند. چه اتفاقی برای بلبالن عاشق افتاده است؟
------------------------------------------------------------------------------------------------------ ز هره سازی خوش نمیسازد، مگر عودش بسوخت؟ کس ندارد ذوقِ مستی، مِْْی گساران را چه شد؟
ز هْرِه :ستاره زهره که به مطرب و ساز زن فلک مشهور است.
ساز :آهنگ
نمی سازد :نمی نوازد
عود سوختن :سوزاندن عود.
درآتش انداختن عود تا از آن بوی خوش آید
عود :بربط ، از سازهای زِهی با کاسه ای بیضی شکل و دسته ای سرکج
مِیْگ ساران :شراب خواران
معنی بیت :مگر عود و بربطش سوخته است که دیگر مطرب فلک آهنگ طرب انگیزی نمی نوازد؟ کسی هم انگار ذوق و شوق مستی و باده گساری ندارد. چه اتفاقی برای عاشقان و رندان و باده نوشان افتاده است؟
------------------------------------------------------------------------------------------------------
حافظ! اسرارِ الهی کَس نمیداند؛ خَموش ! از که میپرسی که د وْرِ روزگاران را چه شد!
دورِ روزگاران :گردش فلک
معنی بیت :حافظ ساکت باش. از چه کسی می پرسی که در گردش افالک چه تغییری رخ داده است؟ کسی جز خداوند به اسرار عالم آگاه نیست.
------------------------------------------------------------------------------------------------------
نویسنده: دکتر زند
