الا ای اهل منزل بازنشستم
بده زنبیل و جارو رابه دستم
بده جاروکه من جارو نمایم
اطاعت امرتو بانو نمایم
بده زنبیل روم من توی بازار
بگیرم نان وسبزی بهرت ای یار
به جای نان سردوپرزبرفک
بگیرم نان داغ ونان سنگک
مکن ازبهربنده بی قراری
کنم درخانه بهرت بی قراری
بده پیشبندودستکش رابه بنده
بشویم ظرفهاباشوق وخنده
اگرچه تخم مرغ هست درسرشتم
کلاس آشپزی هم اسم نوشتم
هرآن جا شیردهند گیرم نشانه
بگیرم شیرو زودآیم به خانه
کوپنهابعدازین باطل نگردد
عیالت ازکوپن غافل نگردد
اگرخواهی بدانی من کجایم
هرآن جاصف بود من ابتدایم
نمایم کنترل آب سماور
توهرساعت بگوچایی بیاور
توراحت باش وبنما استراحت
زتوفرمان وازمن استجابت
دگرشهردارزنجانم مخورغم
به ریش خویش خندانم مخورغم
به هرحال خواهش من ازتو ای یار
مزن غربرسرم درباره کار
برای کارهایم با دلیلم
مپنداری که بنده زن ذلیلم
کنون که بازنشست وبی نوایم
مکن با لنگه کفش آشنایم
نداریم پول اگربهر سیاحت
رویم شاه چراغ باهم زیارت
نخورغم پول نفت آید توسفره
رویم ماهردوتایی حج عمره