رزمنامه ي اسي رويين تن!!!
چنين گفت ايگرگ به اسفنديار
تو هستي مرا اي اسي!يارغار
تو اي جامع هرچه علم وهنر
زنفت و زگاز و زشعر وزشر
تويي درد اهل هنر را دوا
رئيس خط لوله وغيرها
بودقلب توديگ جوشان عدل
سپهدار!جان تووجان عدل
توحتابه ظالم محبت كني
اداي سهام عدالت كني
چه قلبيست قلب تو؟لاوكندي* است؟
وياساده ترچون خروس قندي است
تو الواح ما راچو بازآوري
تو نام وطن رافرازآوري
زسعي توبازآمده مولوي
كنون درپي رودكي مي روي
لامارتين و ويتمن به ماآوري
چو جانيست اينجا،كجاآوري؟
توباكت مبادآي!...رويين تني
اسي جان تورويين تني، بامني
به حرزت ،همه نقدها بی اثر
كه بي توازاين پس سفربي سفر
بدون توتصويروعكسم مباد!
دمي سايه ات ازسرم كم مباد!
*لاوکندی:نوعی آب نبات به شکل قلب
زورو ناصرآبادی