قیمت وصل
بدیهی است که سعدی حدیث کام جسمانی را انکار نمیکند، اما که میتواند این عشق پرشور بیپایان را که شاعر بهواسطهی آن با همهی کائنات پیوند مییابد از نوع هوسهای جسمانی بشمرد؟ در این شیوهی عاشقی هم شکوِه و فریاد سعدی بوی دل میدهد، هم تسلیم و گذشت او سوز محبت دارد. در بیخوابیهای شبهای دراز، شبرویهای خیال را توصیف میکند و نشان میدهد که خاطر بیآرام مشتاق در همه آفاق میگردد و باز به آستانهی معشوق باز میگردد و از آن خوشتر جایی نمییابد. تردید و وسوسهی عاشقی را که جز خودش نیست به قلم میآورد که چگونه همه شب -در عالم خیال- میخواهد دل از معشوق بر کند و صبح که از خانه بیرون میآید، باز یک قدم آنسوتر از کنار معشوق نمیتواند گذشت. اندیشه عاشق را نشان میدهد که در ساعتهای سنگینی و دردناک جدایی هزاران درد دل به خاطرش میآید و میخواهد وقتی به معشوق رسید، آن همه را با وی بگوید، اما وقتی به وصال یار میرسد، چنان خود را میبازد که همه درد دل را فراموش میکند و دردی در دلش باقی نمیماند. شور و هیجان عاشقی را وصف میکند که بعد از هجران دراز به وصال یار رسیده است و در آن لحظه کام و عشرت هر درد و غمی را که در جهان هست میتواند از یاد ببرد. اینها عشق واقعی است که سعدی آن را دریافته است و بیهوده نیست که قرنها بعد از وی هنوز غزلسرایان ما رموز عاشقی را از سعدی میآموزند و او را استاد حدیث عشق میدانند.