شرح و تفسیر غزل شماره 8 دیوان سعدی شیرازی در مرکز تخصصی شعر و عرفان دیدارجان
شرح و تفسیر غزل شماره 8 دیوان سعدی شیرازی
شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی
کتاب : دیوان اشعار
قالب شعر : غزل
آدرس شعر : شرح و تفسیر غزل شماره 8 دیوان سعدی شیرازی
متن کامل ابیات 1 الی 10
1) زاندازه بیرون تشنه ام ، ساقی بیار آن آب را / اوّل مرا سیراب کن ، وآنگه بده اصحاب را
2) من نیز چشم از خواب خوش برمی نکردم پیش از این / روز فراق دوستان ، شب خوش بگفتم خواب را
3) هر پارسا را کان صنم در پیشِ مسجد بُگذرد / چشمش بر ابرو افکَند ، باطل کند محراب را
4) من صیدِ وحشی نیستم در بندِ جانِ خویشتن / گر وی به تیرم می زند ، اِستاده ام نُشّاب را
5) مقدار یار هم نَفَس چون من نداند هیچ کس / ماهی که بر خشک اوفتد ، قیمت بداند آب را
6) وقتی در آبی تا میان ، دستی و پایی می زدم / اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را
7) امروز حالا غرقه ام ، تا با کناری اوفتم / آنگه حکایت گویمت درد دل غرقاب را
8) گر بی وفایی کردمی ، یَرغو به قاآن بردمی / کآن کافر اعدا می کُشد ، وِاین سنگ دلِ احباب را
9) فریاد می دارد رقیب از دستِ مشتاقان او / آوازِ مطرب در سرا زَحمت بُوََد بَوّاب را
10) سعدی ، چو جَورش می بری ، نزدیک او دیگر مرو / ای بی بصر ، من می روم ؟ او می کشد قُلّاب را
شرح و تفسیر غزل شماره 8 دیوان سعدی شیرازی
شرح و تفسیر بیت یکم
زاندازه بیرون تشنه ام ، ساقی بیار آن آب را / اوّل مرا سیراب کن ، وآنگه بده اصحاب را
ای ساقی آن باده را بیاور که بیش از حد به آن مشتاقم . اول با آن باده مرا سیراب و سرمست کن و سپس آن را به اصحاب و یاران بنوشان . [ آب = شراب / اصحاب = جمع صاحب به معنی یاران و دوستان ]
شرح و تفسیر بیت دوم
من نیز چشم از خواب خوش برمی نکردم پیش از این / روز فراق دوستان ، شب خوش بگفتم خواب را
من نیز پیش از این شیفتگی از خوابِ خوش چشم باز نمی کردم . اما هنگامی که به فراق و جدایی مبتلا شدم . با خواب بدرود کردم . یعنی دوری از یار ، خوابِ خوش را از چشمانم ربود . [ بر کردن چشم = باز کردن چشم / روز = روزگار ، دوره ]
شرح و تفسیر بیت سوم
هر پارسا را کان صنم در پیشِ مسجد بُگذرد / چشمش بر ابرو افکَند ، باطل کند محراب را
هرگاه آن معشوق زیبارو از پیشِ مسجد پارسایی بگذرد و چشم آن پارسا بر ابروی او بیفتد . نمازش باطل می گردد . [ پارسا = عابد و زاهد / صنم = بت / محراب = جایی در مسجد که امام در آنجا نماز می گذارد ، قبله ]
شرح و تفسیر بیت چهارم
من صیدِ وحشی نیستم در بندِ جانِ خویشتن / گر وی به تیرم می زند ، اِستاده ام نُشّاب را
من همانند صید وحشی نیستم که در بندِ جانِ خویش باشم . اگر او با تیر قصدِ جانم را کند . در برابر تیرهای او ایستاده ام و نمی گریزم . [ نُشّاب = تیرها ]
شرح و تفسیر بیت پنجم
مقدار یار هم نَفَس چون من نداند هیچ کس / ماهی که بر خشک اوفتد ، قیمت بداند آب را
همانطور که ماهی هنگامِ روی خشکی افتادن ، قدرِ آب را می داند . من نیز ارزش یارِ هم نَفَس را که برای من مثلِ ارزشِ آب برای ماهی است ، بهتر از هر کس می دانم . من برای زنده ماندن به یار و همدم نیازمندم . همانطور که ماهی به آب نیاز دارد . [ مقدار = قدر و قیمت ، ارزش و اعتبار / هم نفس = هم صحبت و همراه ، موافق ]
شرح و تفسیر بیت ششم
وقتی در آبی تا میان ، دستی و پایی می زدم / اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را
روزگاری در آبی کم عمق که تا کمرم بیش نبود دست و پا می زدم و خود را می رهانیدم . افسوس که به خطا ، دریای ژرف و بی پایاب عشق را همان آبِ کم عمق پنداشتم . یعنی تصوّر می کردم که می توان در بحرِ عشق هم دست و پایی زد و خود را نجات داد ولی افسوس که در آن غرق شدم و مجالِ دست و پا زدنی برایم باقی نماند . [ میان = کمر / بی پایاب = عمیق و ژرف ]
شرح و تفسیر بیت هفتم
امروز حالا غرقه ام ، تا با کناری اوفتم / آنگه حکایت گویمت درد دل غرقاب را
اینک که غرقۀ این دریایم ، باش تا آب مرا به ساحل اندازد . آنگاه دردِ دلِ خویش را از آن غرقاب و گرداب برایت بیان خواهم کرد . یعنی عاشق نمی تواند احوالِ عشق را در زمانِ غلبۀ شوق بیان کند . [ با = در اینجا به معنی «به» بکار رفته است / کنار = ساحل و کنارۀ دریا / غرقاب = آبِ عمیق که شخص را غرق کند ، مقابل پایاب ]
شرح و تفسیر بیت هشتم
گر بی وفایی کردمی ، یَرغو به قاآن بردمی / کآن کافر اعدا می کُشد ، وِاین سنگ دلِ احباب را
اگر پیمان شکن و بی وفا بودم ، دادخواهی به نزدِ حاکم می بردم بدین مضمون که آن حاکمِ بی دین ، دشمنان را از پای درمی آورد و این محبوبِ سنگدل ، دوستان را . [ یَرغو = شکایت و دادخواهی / قاآن = لقبِ پادشاهان ترکستان و چین باشد ، خاقان چین / اعدا = جمع عدو ، دشمنان / احباب = جمع حبیب ، دوستان و عاشقان ]
شرح و تفسیر بیت نهم
فریاد می دارد رقیب از دستِ مشتاقان او / آوازِ مطرب در سرا زَحمت بُوََد بَوّاب را
نگهبان و مراقبِ معشوق از دستِ عاشقان و شیفتگان او به ستوه آمده است . همانطور که آوای رامشگران در کاخ ، نگهبانان را به زحمت می اندازد . ( احتمالاََ از آن روی که مردم برای لذّت بردن از نوای موسیقی به کاخ روی می آوردند ) . [ فریاد داشتن = به ستوه آمدن ، زاری کردن / رقیب = نگهبان و مراقب ، کسی که مواظبِ معشوق است و عاشق را از او دور می کند ، معمولاََ دایۀ دختر این نقش را بر عهده داشت و گاهی هم عاشق و معشوق از غفلتِ رقیب استفاده کرده و با اشاراتِ چشم و ابرو ، قول و قرار می گذاشتند و سخنان خود را به یکدیگر می گفتند / مشتاقان = آرزومندان ، عاشقان / مطرب = به طرب آرنده ، رامشگر و نوازنده / بوّاب = دربان و نگهبان ]
شرح و تفسیر بیت دهم
سعدی ، چو جَورش می بری ، نزدیک او دیگر مرو / ای بی بصر ، من می روم ؟ او می کشد قُلّاب را
ناصح به سعدی می گوید : ای سعدی ، وقتی او به تو ستم روا می دارد ، پس دیگر به نزدِ او مرو . سعدی پاسخ می دهد : ای کور دل ، مگر من به نزد او می روم ؟ او مرا چون ماهی به دام افکنده و قلّاب را می کشد . [ جور = ظلم و ستم / بی بصر = نابینا و بی بصیرت / قلّاب = آهن پارۀ سرتیز و کج که بدان ماهی را شکار کنند (لغت نامه) ]
_ در این بیت : سعدی به ماهی ، و محبوب به صیاد تشبیه شده است