يُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلي مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ
لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاتَّقُونِ
تفسیر المیزان - خلاصه
(ینزل الملئکه بالروح من امره علی من یشاء من عباده ان انذر وا انه لااله الا انا فاتقون ):
(خداوند فرشتگان را بوسیله روحی از امرش بسوی هرکس ازبندگانش که بخواهد نازل می کند که مردم را انذار کنید و بگویید که خدائی جزمن نیست ، پس از من بترسید)،
(روح ) مایه حیات و زندگی است ، البته حیاتی که ملاک شعور و اراده باشد و روح ، حقیقت و وجود مستقلی است که دارای حیات ، علم و قدرت می باشد، پس روح کلمه حیات است که خدای سبحان آن را در اشیاء بکار می برد و آنها را به مشیت خود حیات می بخشد و به قرینه آیه (کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا)، (و این چنین به تو روحی از امر خود را وحی کردیم )، معلوم می شود که مراد از آن ، در پاره ای موارد(وحی ) است ، یعنی القای کلمه وجودی خداوند به قلب رسولخدا(ص ) به این است که روح را بسوی اووحی نماید. لذا در این آیه چه (باء)در کلمه (بالروح )(باء مصاحبت )باشد و یا (سببیت )تفاوتی نمی کند، چون تنزیل ملائکه با همراهی روح ، عبارتست از القای روح درقلب پیامبر و نیز تنزیل ملائکه به سبب روح نیز همین معنا را افاده می کند،به هرجهت این آیه تعلیل آ یه سابق است ،یعنی خدای متعال منزه است از شرک ، چون او ملائکه را با همراهی روح ( که از سنخ امر اوست و از کلمه ایجاد وی است ) ویا به سبب امر و کلمه او، بر هر کس از بندگانش که بخواهد، (یعنی انبیاء) نازل می کند تا آنها افراد بشر را بیم دهند و بگویند که معبودی جز خدای واحد نیست و مبادا برای الله شریک بگیرید، تا ایشان به وحدانیت خداوند اعتراف کنند و ازمقام او بترسند و دیگری را شریک وی نسازند، چون از لوازم صفت الوهیت آنست که بندگان از او تقوی داشته باشند، زیرا هر خیر و سعادتی متوقف بر اراده اوست و تقوی یعنی اصلاح در مرحله عمل و اصلاح در مرحله اعتقاد، لذاخضوع و تواضع در برابر غیر خدا با اعتقاد به خدای واحد سازگار نیست ، به همین جهت پیامبر(ص ) در دعوت خود بسوی توحید تنها به مقام قولی و نظری اکتفاء ننموده ، بلکه عملا نیز مردم را بسوی توحید فرا خوانده است . و در مقام انذار نیز آنها را از انحراف در عقیده و عمل بازداشته ، پس جمله (لااله الا ا نا) شامل مسائل اعتقادی و (فاتقون ) شامل مسائل عملی می باشد.
