سهند اولادی ( فرزند دیار سهند) | چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۰ | 10 AM
😡🚫بیماری خلقی بسیار دردناک آلکسی تایمیا
آلکسی تایمیا چیست؟
✅ پدرم دلواپس آینده برادرمه؛ اما حتی یک بار نشده که با هم در خیابان قدم بزنند. دو کلمه حرف بزنند و گاهی بخندند . ✅ خواهرم نگران فشار کاری پدرمه ؛ اما حتی یک بار هم نشده خواستههای خودش را به تعویق بیندازد تا پدرم برای مدتی احساس راحتی کند. ✅ برادرم نگران وضعیت خانواده است؛ اما حتی چند قرص نان از نانوایی نمی خرد. کارهای بزرگ و مهم پیشکش. ✅ مادرم با فکر خوشبختی من خوابش نمیبره؛ اما حتی یک بار هم از من نپرسیده که : عزیزم چه چیزی تو را خوشحال میکند؟ ✅ زن نگران شوهرشه؛ اما موقعی که دیر میاد، طوری با او حرف میزند انگار که خونه زن دیگه اش بوده. ✅ مرد نگران بیش از حد کار کردن خانمشه؛ اما موقعی که میاد خونه طوری برخورد می کنه که خستگی تو تنش می مونه.
✳️ روانشناسان به این حالات *آلکسی تایمیا* یعنی : " فقر کلمات در بیان احساسات" یا " کمبود کلمات در ابراز احساسات" می گویند. ✳️ آلکسی تایمیا alexithymia یا نارسایی هیجانی، نوعی ساختار شخصیتی است که مشخصه اصلی آن، ناتوانی در تشخیص و تحویل احساسات خود به دیگران است. ✅ در فرهنگ ما این مریضی یک رسم شده، ولی ناپسند است که: احساساتت را پنهان کن و نشان نده. و در جواب تعجب ما می گویند: لوس می شود. ✅ از یک طرف در خلوت ، دل مان برای این و آن میسوزد و تنگ میشود، از طرفی وقتی به هم میرسیم انگار لال مونی گرفته ایم. انگار یک نیروی نامرئی، فراتر از ما وجود دارد که دهان مان را می بندد تا مبادا چیزی در مورد دل تنگیمان بگوییم ! یکدیگر را دوست داریم اما آن قدر شهامت نداریم که دوست داشتنمان را ابراز کنیم ! ✅ ما ، بله ما یعنی من و جناب عالی، آدمهای فقیری هستیم ! فقیری که در کلماتش ، احساساتش را پنهان میکند. ✅ آن قدر در بیان احساسات مان ، آلکسی تایمیک ( فقیر در بیان احساسات و ابراز علاقه)، هستیم که صبر میکنیم تا وقتی عزیزی از دست رفت، آن وقت برایش شعر بگوییم و نوحه بخوانیم. ✅ باید این سکوت خطرناک و طولانی را بشکنیم. ✅باید پدر به فرزندش بگوید که چقدر دوستش دارد. ✅ باید فرزند، دست پدر و مادر را بگیرد و با هم قدم بزنند و شوخی کنند و بخندند. و ... بخندند. ✅ باید مادر فرزندش را به یک شام دونفره در خانه یا جای دیگری دعوت کند. ✅ زن باید به همسرش بگوید: عزیزم از این که دیر کردی، نگرانت شدم دلم برایت تنگ شده بود. ✅ مرد باید به همسرش بگوید: عزیزم روز پر کاری داشتی خدا قوت. من از تو متشکرم. ✅باید فرزندان در گوش مادرشان بگویند: چقدر خوب است که تو را داریم مامان.💞. ✅ باید کسی که دوستش داریم بداند که چقدر با بودنش حال ما را خوب کرده و دوستش داریم. و بداند که دوستش داریم .... 💞بیاییم در بیان احساساتمان فقیر ، ناتوان، بخیل و خسیس نباشیم.
محبت را باید ابراز کنیم و الا در دلمان میماند...
مهربانی در کلام و رفتار و سخاوت در جاری کردن مهر و مهربانی سرچشمه زلالیست که همه برای یک زندگی بهتر سیراب می کند......
سهند اولادی ( فرزند دیار سهند) | چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۰ | 9 AM
پزشکی تعریف میکرد که:
چند روز پيش يكي از همكاران تصويري از يك برگه دفترچه بيمه برايم فرستاد كه روي آن با خط نستعليق يک بيت شعر زيبا خطاطي شده بود. آن بيت دلنشين اين بيت بود:
دكتر اين بار برايم نم باران بنويس دو سه شب پرسه زدن توي خيابان بنويس
من ديدم عجب بيت زيبايي است لذا تصميم گرفتم ابياتي به آن اضافه كنم. حاصل آن قصيده ذيل شد نامش را هم گذاشتم كلينيك ويژه!
🏚️ كلينيك ويژه 🏚️
"دكتر اين بار برايم نم باران بنويس دو سه شب پرسه زدن توي خيابان بنويس"
دوسه روزي نه! دوسه هفته و شايد هم بيش "سر" نهادن به در و دشت و بيابان بنويس
عكسي از اين دل پژمرده برايم تو بگير تستي از سينه ي افسرده ياران بنويس
بگو: جز این نیست که من مانند شما بشری هستم ( دعوی احاطه به جهان های نامتناهی و کلیه کلمات الهی نکنم ، تنها فرق من با شما این است ) که به من وحی می رسد که خدای شما خدای یکتاست ، پس هر کس به لقای ( رحمت ) پروردگارش امیدوار است باید نیکوکار شود و هرگز در پرستش خدایش احدی را با او شریک نگرداند.
اى رسول بگو به امّت که من مانند شما بشرى هستم که به من وحى مى رسد که خداى شما خداى یکتاست و هر کس به لقاى (رحمت) او امیدوار است باید نیکوکار شود و هرگز در پرستش خدا احدى را با او شریک نگرداند
تفسیر المیزان - خلاصه
(قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی انما الهکم اله واحد فمن کان یرجوا لقاءربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعباده ربه احدا):
(بگو من فقط بشری هستم همانند شما که به من وحی می رسد، حق این است که خدای شما یگانه است ، پس هر که امید دارد که به ملاقات پروردگار خویش نایل شود، باید عمل شایسته کند و هیچکس رادر عبادت پروردگارش شریک نگرداند)،
در اینجا به پیامبر ص می فرماید: که خطاب به منکرین بگوید:
من هم منحصرا بشری مانند شما هستم که در اصل بشر بودن تفاوتی باشما ندارم و هرگز ادعای قدرت غیبی الهی و قدرت مافوق طبیعی برای خود نکرده ام ، وتنها تفاوت من و شما در امر وحی است که خداوند بوسیله وحی خود، نفس مرا ثبات بخشیده . و همچنین منحصرا خدای شما، خدای واحد است و همه آیات آفاقی و انفسی بروحدانیت او شهادت می دهند و از آنجا که تمامیت معنای الوهیت به امر رجوع بندگان به سوی او بستگی دارد و خدای متعال کمال مطلوب همه موجودات است و هر وصف جمیل و فعل حق و حکم عدل از او منشاء می گیرد، هر کس که به امر رجوع به جانب پروردگار و ملاقات او امید دارد، باید عمل شایسته انجام دهد و ابدا در امر عبادت پروردگارش شریکی اتخاذ نکند، چون چنین شخصی ظن قریب به یقین دارد که بسوی پروردگارش باز می گردد و او به اعمالش رسیدگی می کند و اعتقاد به وحدانیت ، با شرک در مرحله عمل منافات و تناقض دارد و هرگز با هم جمع نمی شود، لذا فرد مؤمن وصالح باید در مرحله عمل نیز موحد باشد. و خدای سبحان که نامش بلند مرتبه باد، در همه صفاتش واحد است و از جمله این صفات الوهیت و معبود بودن است که در آن امر شریکی ندارد(111)
یکی از علتهای زیاد بودن ارث مرد نسبت به زن آن است که نفقه زن بر عهده مرد است؛ یعنى مرد علاوه بر اینکه باید مخارج خود را تأمین کند، موظف است هزینه زندگى زن و فرزندان را هم تأمین نماید. از سوى دیگر، مرد دهنده مهریه و زن گیرنده آن است.
در واقع میتوان ادعا کرد که آنچه زن از ارث و مهریه نصیبش میشود، پس انداز او قرار میگیرد، در حالیکه سهم الارث مرد، صرف مخارج زندگى خود و همسر و فرزندانش میشود. علاوه بر این؛ در شرع اسلام، تکالیفى برعهده مرد گذاشته شد که مستلزم صرف مال است؛ مانند هزینههایى که مرد باید در راه جهاد بپردازد و یا جایى که یکى از بستگان، به صورت خطایى مرتکب قتل یا جرحى شود، مرد به عنوان عاقله، در پرداخت دیه مقتول، مسئولیت دارد، در حالیکه زن هیچ مسئولیتى در این زمینهها ندارد. اگرچه به ظاهر، سهم مرد دو برابر سهم زن است، لکن در عمل بهره واقعى او از ثروتهاى جامعه به مراتب کمتر از زن است. چه اینکه مرد در مقابل ارث زیادترى که میگیرد، مسئولیتهاى مالى سنگینترى نیز بر دوش دارد. در یک کلام میتوان گفت: علت تفاوت ارث زن و مرد به دلیل ایجاد توازن و تعادل میان حقوق و تکالیف هر یک از آنان است.
پاسخ تفصیلی
قبل از پرداختن به پاسخ، لازم به تذکر است که قاعده دو برابر بودن سهم مرد نسبت به زن، یک قاعده کلى نیست، بلکه در شرع و قانون، مواردى وجود دارد که در ارث بردن، فرقى میان زن و مرد نیست؛ مانند پدر و مادر میت که هر دو به صورت مساوى ارث میبرند و فرقى بین آنها وجود ندارد.
از دیرباز، این سؤال مطرح بوده است که چرا ارث زن نصف ارث مرد است؟ و آیا این نوعى تبعیض به نفع مردان نیست؟ در روایتى از امام صادق(ع) سؤال میشود که چرا زن که ضعیفتر است و احتیاج به حمایت بیشترى دارد، باید از ارث یک سهم داشته باشد و مرد که از حیث قواى بدنى و جسمانى قویتر از او است، دو سهم از میراث میت را تصاحب نماید؟! امام(ع) در پاسخ میفرماید: به دلیل اینکه مرد تکالیف بیشترى داشته و مسئولیتهاى سنگینترى بر دوش دارد. مرد باید به جهاد برود و مخارجى را در این زمینه متحمل شود، مرد باید علاوه بر مخارج خود، مخارج زندگى همسر خود را نیز تأمین نماید. مرد در ردیف عاقله[1] است و باید در جنایت خطایى بستگان خود، با پرداخت مال، معاونت نماید در حالیکه زن چنین وظایفى را ندارد.[2]
در روایت دیگرى از امام صادق(ع) بر این نکته تأکید شده است که پرداخت مهریه از سوى مرد به زن، جبران نقصان ارث زن است.[3]
آنچه در اسلام در باب ارث بیان شده، در واقع انقلابى به نفع زنان است. در جاهلیت، زن و دختران میت از ارث محروم بودند و تمامى میراث میت به پسرانش انتقال مییافت، لکن اسلام قوانین جاهلى را باطل نمود[4] و زن را در زمره وراث میت قرار داد و به زن از همان ابتدا، در تملک و تصرف در اموال، استقلال اعطا نمود، امرى که به تازگى و در دو قرن اخیر به تدریج وارد قوانین کشورهاى اروپایى شد.
با اینکه در ظاهر ارث مرد دو برابر ارث زن است، اما با دقت بیشتر روشن میشود که از یک نظر، ارث زنان دو برابر مردان است و این به دلیل حمایتى است که اسلام از حقوق زن کرده است.
وظایفى که بر عهده مردان گذارده شده، موجب میشود در عمل، نیمى از در آمد آنان صرف زنان گردد. مرد باید هزینه زندگى همسر خود را طبق نیازمندى او از مسکن و پوشاک و خوراک و سایر لوازم بپردازد و هزینه زندگى خود و فرزندان نیز بر عهده او است. حتى اگر شأن زن و موقعیت او اقتضا کند تا خدمت کارى را استخدام نماید و خودش هم توان مالى پرداخت مزد او را داشته باشد، باز هم پرداخت حقوق و مزد خدمت کار برعهده مرد است.[5]
با این توضیحات، مشخص میشود که زیاد بودن ارث زن، لازمه توازن و تعادل میان ثروت زن و مرد است و در این میان اگر اعتراضى است باید از سوى مردان باشد نه زنان.[6]
در مقابل وظایفى که مرد برعهده دارد، زن از پرداخت هرگونه هزینهاى معاف است و حتى نسبت به تأمین مخارج خود از قبیل پوشاک، خوراک و... هیچگونه مسئولیتى ندارد؛ لذا در عمل، این زن است که سهم بیشترى از اموال را در اختیار میگیرد.
در اینجا مثالى را به عنوان نمونه بیان میکنیم که براى روشن شدن موضوع مفید است. اگر فرض کنیم مجموع ثروتهاى موجود در دنیا 30 میلیارد تومان باشد که از طریق ارث، تدریجاً در میان زنان و مردان جهان(دختران و پسران) تقسیم گردد، از این مبلغ 20 میلیارد تومان سهم مردان و 10 میلیارد تومان سهم زنان است. زنان مطابق معمول ازدواج میکنند و هزینه زندگى آنان بر دوش مردان خواهد بود و به همین دلیل، زنان میتوانند ده میلیارد تومان خود را پسانداز کنند و در بیست میلیارد سهم مردان عملاً شریک خواهند شد؛ زیرا سهم مرد، خرج زن و فرزندان میشود، پس در واقع، نیمى از سهم مردان که ده میلیارد تومان میشود، مصرف زنان خواهد شد. با اضافه کردن این مبلغ به ده میلیاردى که زنان پسانداز کرده بودند، در مجموع صاحب اختیار بیست میلیارد خواهند بود.[7]
با توجه به مطالب ذکر شده میتوان علل نصف بودن ارث زن را در سه بخش خلاصه نمود:
الف) مهریه: هنگام انعقاد عقد ازدواج، مرد مکلف است مهریهاى مناسب براى زن در نظر بگیرد که هر وقت زن آنرا مطالبه نمود، باید مهریه را در اختیار او قرار دهد. در غیر این صورت زن هیچ وظیفهاى نسبت به تمکین در مقابل شوهر ندارد. پس، از ابتداى شروع زندگى، مرد شرعاً مکلف است مهریهاى براى زن مقرر دارد و این یکى از عللى است که در برخى سخنان اهلبیت(ع) به آن اشاره شده است.[8]
ب) نفقه: در زندگى زناشویى، مرد مکلف است علاوه بر تأمین مخارج زندگى خود، مخارج زن و فرزندان را نیز به عهده بگیرد، تأمین خوراک، پوشاک و مسکن متناسب با شأن زن از جمله وظایف مرد است. زن حتى اگر ثروت کلانى هم داشته باشد، هیچ مسئولیتى در زمینه تأمین مخارج خود و فرزندانش ندارد. زن نه تنها هیچ بار مالى را در زندگى زناشویى بر دوش نمیکشد، بلکه در صورت تمایل حق دارد در قبال کارهاى معمول خود در منزل از قبیل شیر دادن و پخت و پز و... از شوهر خود اجرت دریافت دارد.
ج) وظایف ویژه مرد: مسئولیتهاى سنگینى برعهده مرد گذاشته شده است که زن از آن معاف است؛ مانند جهاد در راه خدا و... مرد باید با مال و جان خود جهاد کند. چنانچه در آیات قرآن جهاد با مال مقدم بر جهاد با جان است. مرد باید هزینههاى مربوط به جهاد را خود پرداخت نماید.[9] در جنایاتى که خویشاوندان باید دیه را بپردازند، زن از پرداخت دیه و همیارى در این امر معاف شده است.
ملاحظه میشود که اسلام نخواست به نفع زن و علیه مرد یا به نفع مرد و علیه زن قانونى وضع کند. اسلام نه جانبدار مرد است و نه جانبدار زن، اسلام در قوانین خود سعادت مرد و زن و فرزندانى که باید در دامن آنها پرورش یابند و نیز سعادت جامعه بشریت را در نظر گرفته است.[10] به هر حال، اسلام بر اساس وظایف و تعهدات اقتصادى و مالى که براى مرد در نظر گرفته است، اقدام به تقسیم ثروت در مواضع مختلف و از جمله ارث نموده و هیچ تبعیضى در این مقوله قابل ادعا نیست. از طرفى، مجموعه قواعد و مقرراتى که در مورد زن و مرد در اسلام وجود دارد، ایجاب میکند که قوانین آن در باب ارث و... به شکل خاصى باشد و این امر نمیتواند محل اشکال به قوانین مدنى اسلام باشد.
در نهایت ممکن است گفته شود که اگر چنین است که مخارج زن برعهده مرد است، پس زن را چه حاجتى است به داشتن ثروت و اندوخته؟
در جواب میتوان گفت: مهریه و ارث زن به عنوان پس اندازى است براى آیندهاش که اگر احیاناً از همسر خود جدا شد و یا همسرش فوت کرد، براى اداره زندگى خود پس اندازى داشته باشد،[11] و در کمال آرامش و عزت نفس ادامه زندگى دهد.
اما اینکه نفقه زن بر عهده مرد است، براى آن است که زن بدون دل مشغولى و دغدغه خاطر، به پرورش فرزندانى برومند و کارآمد براى جامعه بپردازد و حرارت و گرماى کانون خانواده را که اصلیترین هسته اجتماع میباشد، تأمین کند.
در پایان توجه به این نکته معطوف ضروری است که هرگاه در اثر شرایط خاصى حمایت بیشترى از زن یا دختر، ضرورى به نظر آید، در چنین مواقعى صاحب مال با اتخاذ تدابیرى که در شرع مقدس آمده است، میتواند حمایت لازم را از فرد مذکور به عمل آورد؛ بدین معنا که اگر پدرى احیاناً حمایت بیشترى از دختر خود را ضرورى تشخیص دهد میتواند در ایام حیات خود، قسمتى از اموال خود را به او هبه نماید، یا اینکه از محل ثلث اموال خود، مبلغى بیش از سهم الارث را از باب وصیت به دختر خود اختصاص دهد.
سهند اولادی ( فرزند دیار سهند) | دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۰ | 10 AM
یکی از قهرمانان مشهور گلف جهان، وقتی در یک مسابقه پیروز شد، زنی به سویش دوید و گفت: بچه ام مریض است، به من کمک کن و گرنه خواهد مرد. او بلافاصله همۀ پولی را که برنده شده بود به آن زن داد، هفته بعد، یکی از مقامات ورزش گلف با او تماس گرفت و گفت: خبر بدی برایت دارم. آن زن کلاه بردار بوده و اصلا ازدواج نکرده بوده که بچه ای داشته باشد. قهرمان مشهور گلف در پاسخ گفت: این که خبر خوبی است، یعنی بچه ای مریض نبوده که در حال مرگ باشد، خدا را شکر. مدل ذهنی انسان های بزرگ و موفق این گونه است.
جنبههایی که میزان هوش افراد را نشان میدهد بسیار متفاوت و وسیع است و در کارهای روزمره نیز خود را نشان میدهد. وجود ۶ نشانه در شما نشان میدهد که از دیگران هوش بیشتری دارید.
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، نمرهای که شما در امتحان به دست میآورید نشاندهنده هوش شما نیست. جنبههایی که میزان هوش افراد را نشان میدهد بسیار متفاوت و وسیع است و در کارها روزمره نیز خود را نشان میدهد. وجود این ۶ نشانه در شما نشان میدهد که از دیگران هوش بیشتری دارید.
امروز هرگاه خواستید کلمه ای ناخوشایند به زبان آورید، به کسانی فکر کنید که قادر به تکلّم نیستند . قبل از اینکه بخواهید از مزّه ی غذای تان شکایت کنید، به کسی فکر کنید که اصلاً چیزی برای خوردن ندارد. قبل از اینکه از همسرتان شکایت کنید، به کسی فکر کنید که برای داشتن یک همدم به درگاه خدا زاری می کند. امروز پیش از آنکه از زندگی تان شکایت کنید، به کسی فکر کنید که خیلی زود هنگام از دنیا رفته است. قبل از آنکه از فرزندان تان شکایت کنید، به کسی فکر کنید که آرزوی بچّه دار شدن دارد... قبل از آنکه شکایت کنید که چرا کسی خانه تان را تمیز نکرده یا جارو نزده، به آدم هایی فکر کنید که مجبورند شب را در خیابان بخوابند. پیش از نالیدن از مسافتی که مجبورید رانندگی کنید، به کسی فکر کنید که مجبور است همان مسیر را پیاده طی کند. و پیش از آنکه از شغل تان خسته شوید، و از آن شکایت کنید، به افراد بیکار و ناتوان، و کسانی که در آرزوی داشتن شغل شما هستند، فکر کنید. به داشته ها فكر كنید نه به نداشته ها،كه نداشته ها در مقابل داشته ها قطره ای در برابر دریاست... زندگی یک نعمت است ... از آن لذّت ببرید...
باب باتلر در سال 1965 در انفجار مین زمینی در ویتنام پاهایش را از دست داد؛ قهرمان جنگ شد و با استقبال رسمی به وطن بازگشت. بیست سال بعد او ثابت کرد که قهرمانی از قلب انسان نشأت میگیرد.
یک روز گرم تابستانی، باتلر در تعمیرگاهش، در شهر کوچکی در آریزونای امریکا، کار میکرد که ناگهان صدای فریادهای ملتمسانۀ زنی را از منزلی نزدیک کارگاهش شنید. صندلی چرخدارش را به آن سو هدایت کرد امّا بوته های درهم و انبوه مانع از حرکت صندلی چرخدار و رسیدن او به منزل مزبور میشد. از صندلی اش پایین آمد و روی سینه در میان خاک و خاشاک و بوته ها خزید؛ اگرچه سخت دردناک بود، امّا توانست راه خود را باز کرده پیش برود.
خودش تعریف میکند که،
"باید به آنجا میرسیدم، هر قدر که زخم و درد رنجم میداد." وقتی باتلر به آنجا رسید متوجّه شد که دختر سه سالۀ آن زن به نام استفانی هینز به درون استخر افتاده و چون دستهایش را از بازو از دست داده امکان شنا نداشته و اینک زیر آب بی حرکت مانده بود. مادرش بالای استخر ایستاده و سراسیمه و دیوانه وار جیغ میزد و فریاد میکشید. باتلر به درون آب شیرجه رفت و خود را به ته استخر رساند و استفانی کوچک را بیرون آورد و در کنارۀ استخر نهاد. رنگش سیاه شده و ضربان قلبش قطع شده بود و از نفس هم خبری نبود.
باتلر بلافاصله تنفّس مصنوعی و احیاء ضربان قلب را شروع کرد و مادر استفانی هم به آتش نشانی زنگ زد. به او جواب دادند که متأسّفانه پزشکیاران به دلیل تلفنی قبل از او، بیرون رفته اند. مادر نومید و درمانده باتلر را بغل کرده هق هق میگریست.
باتلر در حین تنفّس مصنوعی و احیاء قلبی به مادر درمانده امید می داد و اطمینان می بخشید و میگفت، "نگران نباشید؛ من دستان او بودم و از استخر بیرونش آوردم؛ حالش خوب خواهد شد. حالا هم ریه های او هستم؛ با هم از عهدۀ زندگی مجدّد بر خواهیم آمد."
چند ثانیه بعد، دخترک کوچک سرفه ای کرد و دیگربار نفسی کشید و قلبش به حرکت آمد و زد زیر گریه. مادرش او را در آغوش کشید و هر دو شادمان و مسرور بودند. مادر از باتلر پرسید، "از کجا میدانستید که حالش خوب خواهد شد؟" باتلر گفت، "راستش را بخواهید نمی دانستم. امّا وقتی زمان جنگ پاهایم را از دست دادم، در آن میدان تنهای تنها بودم. هیچ کس آنجا نبود به من کمک کند مگر دخترکی ویتنامی. دخترک تلاش میکرد مرا به طرف روستایش بکشد و در آن حال به انگلیسی دست و پا شکسته ای زمزمه میکرد، «طوری نیست؛ زنده میمانی. من پاهای تو هستم. با هم از عهدۀ این کار بر می آییم.» کلام محبّت آمیز او به روح و جانم امید بخشید و حالا خواستم همان کار را برای استفانی بکنم."
سهند اولادی ( فرزند دیار سهند) | یکشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۰ | 12 AM
الذى خلق الموت و الحيوه ليبلوكم ايكم احسن عملا و هو العزيز الغفور
خدايي که مرگ و زندگاني را آفريد که شما بندگان را بيازمايد تا کدام نيکوکارتر (و خلوص اعمالش بيشتر) است و او مقتدر و بسيار آمرزنده است. ( 2 الهی قمشه ای
تفسیر المیزان
كـلمـه (حـيـات ) در مـورد چـيزى بكار مى رود كه آن حالتى دارد كه به خاطر داشتن آن حـالت داراى شـعـور و اراده شـده است. و كلمه موت به معناى نداشتن آن حالت است، چيزى كـه هـسـت بـه طـورى كه از تعليم قرآن برمى آيد معناى ديگرى به خود گرفته، و آن عـبـارت از اسـت كـه هـمـان مـوجـود داراى شـعـور و اراده از يـكـى از مـراحـل زنـدگـى بـه مـرحـله اى ديـگـر مـنـتـقـل شـود، قـرآن كـريـم صـرف ايـن انـتـقال را موت خوانده با اينكه منتقل شونده شعور و اراده خود را از دست نداده، همچنان كه از آيـه (نـحن قدرنا بينكم الموت... فيما لا تعلمون ) اين معنا استفاده مى شد، بنا بر ديگر نبايد پرسيد: چرا در آيه مورد بحث فرموده : (خدا موت و حيات را آفريده ) مگر مـرگ هـم آفـريـدنى است ؟ چون گفتيم : از تعليم قرآن برمى آيد كه مرگ به معناى عدم حيات نيست، بلكه به معناى انتقال است. امرى وجودى كه مانند حيات خلقت پذير است.
علاوه بر اين اگر مرگ را امر عدمى بگيريم، همانطور كه عامه مردم هم چنين مى پندارند، باز خلقت پذير هست، چون اين عدم با عدمهاى صرف فرق دارد و مانند كورى و تاريكى، عدم ملكه است، كه حظى از وجود دارد.
جـمـله (ليـبـلوكم ايكم احسن عملا) بيانگر هدف از خلقت موت و حيات است، و با در نظر گرفتن اينكه كلمه (بلاء) (كه مصدر ليبلوكم است ) به معناى امتحان است، معناى آيه چـنين مى شود: خداى تعالى شما را اينطور آفريده كه نخست موجودى زنده باشيد، و سپس بميريد، و اين نوع از خلقت مقدمى و امتحانى است، و براى اين است كه به اين وسيله خوب شـمـا از بـدتـان مـتـمـايـز شـود، مـعـلوم شـود كـدامـتـان از ديـگـران بـهـتـر عـمـل مـى كـنـيـد، و مـعـلوم اسـت كـه اين امتحان و اين تمايز براى هدفى ديگر است، براى پاداش و كيفرى است كه بشر با آن مواجه خواهد شد.
آيا در بالاى سرشان به پرندگان ننگريسته اند [كه گاه] بال مى گسترند و [گاه] بال مى آنند جز خداى رحمان [كسى] آنها را نگاه نمى دارد او به هر چيزى بيناست (۱۹)
سهند اولادی ( فرزند دیار سهند) | یکشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۰ | 12 AM
متن و ترجمه آهنگ Yanlışımsan
Mən səni qəlbimə gizləmişəm
من سنی قلبیمه گیزلمیشم
من تو رو تو اعماق قلبم جا دادم
Başqasını sevməmişəm
باشکاسینی سوممیشم
کسی جز تو رو دوست نداشتم
Və xəyanət etməmişəm
و خیانت اتممیشم
و هیچوقت بهت خیانت نکردم
Amma sən, ürəyimlə oynamısan
آما سن اورگیمله اوینامیسان
ولی تو با احساساتم بازی کردی
Ağır olsa da duymalısan
آغیر اولسا دا دویمالیسان
اگه این حرف بهت بر بخوره هم باید بشنوی
Mənim ən böyük yanlışımsan
منیم ان بویوک یانلیشیمسان
بزرگترین اشتباه زندگیمی
Ağlama ürək o buna layiq deyil inan
آغلاما اورک او بونا لایق دییل اینان
گریه نکن دلم ، باور کن اون لیاقت این اشکا رو نداره
Tərk edən sonunda peşman olur hər zaman
ترک ادن سونوندا پشمان اولور هر زامان
همیشه اونی که عشقش رو ترک میکنه آخر سر پشیمون میشه
O sənə yaşatdıqlarını özü yaşamadan
او سنه یاشااددیغلارینی اوزو یاشامادان
اگه لیاقتش رو داشت قبل اینکه بلاهایی که سرت آورده سرش بیاد
Ruhunu alıb gedərdi bir bu dünyadan
روحونو آلیب گدردی بیر بو دونیادان
روحش رو برمیداشت و از این دنیا میرفت
Mən səni qəlbimə gizləmişəm
من سنی قلبیمه گیزلمیشم
من تو رو تو اعماق قلبم جا دادم
Başqasını sevməmişəm
باشکاسینی سوممیشم
کسی جز تو رو دوست نداشتم
Və xəyanət etməmişəm
و خیانت اتممیشم
و هیچوقت بهت خیانت نکردم
Amma sən, ürəyimlə oynamısan
آما سن اورگیمله اوینامیسان
ولی تو با احساساتم بازی کردی
Ağır olsa da duymalısan
آغیر اولسا دا دویمالیسان
اگه این حرف بهت بر بخوره هم باید بشنوی
Mənim ən böyük yanlışımsan
منیم ان بویوک یانلیشیمسان
بزرگترین اشتباه زندگیمی
معنای حجاب از نظر لغت: 1- پرده 2- رادع 3- مانع 4- سد. 5- حائل بین دو چیز میباشد که این چند معنا همه برگشت به حائل حسی میان دو جزء میکند و یا میتوان گفت به معنای هر حائلی و اعم از حسی و غیر حسی میباشد یعنی، "کل ستر مطلوبک عن عینک فهو حجاب " هر چیزی که بین تو و بین آنچه دوست داری حائل شود، آن حجاب است، چه مادی و حسی باشد و چه نادیدنی و معنوی. [1]
حجاب در آیاتی از قرآن بمعنی حائل و پرده حس و مادی به کار رفته است مانند:
آیه « وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعًا فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ » و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را (بعنوان عاریت) از آنان [= همسران پیامبر] میخواهید از پشت پرده بخواهید؛ این کار برای پاکی دلهای شما و آنها بهتر است! [2]
و در آیاتی دیگر بمعنی حائل و ستر معنوی و نوری آمده است مانند:
آیه « وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللّهُ إِلاّ وَحْیًا أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکیمٌ » [3] و شایسته هیچ انسانی نیست که خدا با او سخن گوید، مگر از راه وحی یا از پشت حجاب، یا رسولی میفرستد و بفرمان او آنچه را بخواهد وحی میکند؛ چرا که او بلندمقام و حکیم است!
کلمه حجاب در بعض احادیث به معنی حائل و ستر معنوی و نوری آمده است، مانند : « ان لله سبعین الف حجاب من نور و ظلم » به تحقیق برای پروردگار هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت است.
باز در حدیث دیگر میفرماید: « ان الله احتجب عن العقول کما احتجب عن الابصار و ان الملکة الاَعلی یطلبونه کما یطلبون انتم » به تحقیق خداوند به عقل شما نمی گنجد همان طور که به دید شما نمیآید و.. [4]
حجاب از چهره دلدار ما باد صبا بگرفت چو من هر کس بر او یک دم نظر افکند مجنون شد
حافظ:
حجاب چهره جان می شود غبار تنم خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم
(بمعنی پرده)
شجاع کاشانی :
اگر حجاب کنی از خدا فرشته شوی چنین که میکنی از مردمان حجاب اینجا
(بمعنی حیا)
رودکی :
به حجاب اندرون شود خورشید چون تو گیری از آن دو لاله حجب (بمعنی پرده)
حافظ:
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز خوشا کسی که در این راه بی حجاب رود (بمعنی پرده)
عطار:
ما در این ره حجاب خویشتنیم ور نه روی تو در مقابل ماست
(بمعنی حائل و ستر معنوی)
صائب:
صد بار تا زپوست نیائی برون چو مار چشم تو بی حجاب نیافتد بروی ماه
(بمعنی حجاب معنوی)
معنای حجاب از نظر عرفا:
حجاب در اصطلاح عرفا عبارت است از انطباع صور کائنات در قلب (قلب انسان را مادیات پر کند) بنحوی که مانع از تجلی نور حق گردد. حجاب در نزد عارفان به حجابهای نورانی و ظلمانی تقسیم میشود و این نیز گرفته شده از روایات نبوی(ص) و ائمه معصومین علیهم السلام است. حجب ظلمانی در عالم جسمانی است و حجب نورانی در ماوراء الطبیعه که مجرداتند، میباشد.
این حجابها آدمی را از مشاهده ملکوت و جمال حق که کمال حقیقی است، باز میدارد. پس انسان سالک برای وصول به شمس حقیقت باید از این حجابها خلاصی باید. تا فانی در حق و باقی در حق گردد. [7]
حضرت امام راحل «ره» میفرماید: «اول شرط تحقق سیر الی الله، خروج از بیت مظلم نفس و خودی و خود خواهی است. چنانچه در سفر حسی عینی تا انسان به منزل و جایگاه خویش است، هر چه گمان مسافرت کند بگوید من مسافرم، مسافرت تحقق پیدا نکند، مگر به خروج از منزل و اختفای آثار بد، همین طور این سفر عرفانی الی الله و مهاجرت شهودی، تحقق پیدا نکند مگر به خروج از بیت مظلم نفس و اختفای آثار آن. تا جولان تعینات و دعوت اذان کثرت در کار است، انسان مسافر نیست، گمان مسافرت است و دعوی سیر و سلوک است، قال الله تبارک و تعالی: ..وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِرًا إِلَی اللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللّهِ.. [8] » [9] (..و هر کس بعنوان مهاجرت به سوی خدا و پیامبر او، از خانه خود بیرون رود، سپس مرگش فرا رسد، پاداش او بر خداست..)
مانع از سیر و سلوک:
.. مانع از وصول و رسیدن به قرب خداوند، حرکت نکردن و به راه نیافتادن است و مانع از حرکت نکردن، اراده نکردن است و مانع از اراده نکردن، عدم ایمان است و سبب عدم ایمان، هدایت نشدن است. [10]
و کسی که اراده سیر و سلوک مینماید، شرط اولش این است که سدها و حجاب های بین خودش و خدای خودش را برطرف کند، و سدها مال و تعصب و جاه که توأم با معصیت باشد، میباشد. [11]
[2] - سوره احزاب، آیه 53. یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلی طَعامٍ غَیْرَ ناظِرینَ إِناهُ وَ لکِنْ إِذا دُعیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسینَ لِحَدیثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیی مِنْکُمْ وَ اللّهُ لا یَسْتَحْیی مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعًا فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللّهِ عَظیمًا : ای کسانی که ایمان آوردهاید! در خانههای پیامبر داخل نشوید مگر به شما برای صرف غذا اجازه داده شود، در حالی که (قبل از موعد نیایید و) در انتظار وقت غذا ننشینید؛ امّا هنگامی که دعوت شدید داخل شوید؛ و وقتی غذا خوردید پراکنده شوید، و (بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشینید؛ این عمل، پیامبر را ناراحت مینماید، ولی از شما شرم میکند (و چیزی نمیگوید)؛ امّا خداوند از (بیان) حق شرم ندارد! و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را (بعنوان عاریت) از آنان [= همسران پیامبر] میخواهید از پشت پرده بخواهید؛ این کار برای پاکی دلهای شما و آنها بهتر است! و شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسری خود درآورید که این کار نزد خدا بزرگ است!
[8] - سوره نساء آیه100 وَ مَنْ یُهاجِرْ فی سَبیلِ اللّهِ یَجِدْ فِی اْلأَرْضِ مُراغَمًا کَثیرًا وَ سَعَةً وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِرًا إِلَی اللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللّهِ وَ کانَ اللّهُ غَفُورًا رَحیمًا : کسی که در راه خدا هجرت کند، جاهای امنِ فراوان و گستردهای در زمین مییابد. و هر کس بعنوان مهاجرت به سوی خدا و پیامبر او، از خانه خود بیرون رود، سپس مرگش فرا رسد، پاداش او بر خداست؛ و خداوند، آمرزنده و مهربان است.
زندگی های امروز همچون دریایی هستند که هر کدام از ما اگر درست شنا کردن و یا اسباب نجات را ندانیم به راحتی و چشم بر هم زدنی غرق خواهیم شد.
دوران و شرایط سختی شده است، زندگی های امروزی چون دریای طوفان زده ای در انتظار بلعیدن و به دام انداختن آدم ها شده است، و در این تلاطم ها همه ما نیازمند راه نجاتی هستیم. همین امواجی که خود را به هر دری می زند برای بلعیدن، آدمی را دچار تردید و سردرگمی می کند و خوب به تناسب سختی مسیر، پیدا کردن مسیر و راه صحیح هم سخت تر شده و آدمی بیشتر به خطا می رود.
در این میان پیدا کردن یک نسخه، یک راه حل و یک دستور العمل برای نجات ضرورت شدیدی پیدا می کند و چه بهتر آنکه این نسخه از جانب کسانی باشد که به سر منشأ وحی و نور وصل هستند؛ اهل بیتی که خود چراغ راه و نجات دهنده انسان ها هستند.
نسخه ی اصلی در دستان دلسوزتر از پدر و مادری است که همیشه در زندگی همراهمان هستند؛ بله در دستان مهدی صاحب الزمان علیه السلام است ... او که بر اوضاع و احوال همه ی ما آگاه است ؛ در روایت آمده است که ؛ اعمال و رفتار ما بر امام (علیه السلام) عرضه می شود. وقتی امام اعمال ما را می بیند، از اعمال خوب و شایسته خوش حال می شود و خدای ناکرده اگر گناهی از سوی ما سرزده باشد ناراحت می شود
ذکری برای پیدا کردن مسیر درست در زندگی
در این باره امام صادق علیه السلام می فرماید: هرگاه راه و مسیر خود را گم کردی پس بانگ برآور:
ای اباصالح یا ای صالح- خداوند رحمتش را بر تو فرود آورد!- راه رابه ما نشان ده: بن أبی حمزة ، عن أبی بصیر ، عن أبی عبد الله علیه السلام قال : "إذا ضللت عن الطریق فناد" یا صالح – أو یا أبا صالح – أرشدونا إلى طریق یرحمکم الله " 1 بله نسخه ی اصلی در دستان دلسوزتر از پدر و مادری است که همیشه در زندگی همراهمان هستند؛ بله در دستان مهدی صاحب الزمان علیه السلام است ... او که بر اوضاع و احوال همه ی ما آگاه است ؛ در روایت آمده است که ؛ اعمال و رفتار ما بر امام (علیه السلام) عرضه می شود. 2 وقتی امام اعمال ما را می بیند، از اعمال خوب و شایسته خوش حال می شود و خدای ناکرده اگر گناهی از سوی ما سر زده باشد ناراحت می شود. 3
یقین بدانید که در حوادث و مشکلات تنها نیستید، اگر هم به ظاهر کسی اطرافتان نیست، خیالتان راحت باشد که پدری مهربان و دلسوز همچون کوه پشتتان است، برای گرفتاری هایتان دعا می کند «عبدالله بن زیات» به امام رضا (علیه السلام) عرضه می کند: برای حل مشکلات من و خانواده ام دعا کنید. به او فرمود: تو گمان می کنی دعا ننموده ام؟ سپس درحالی که عبدالله بن زیات از این گفته ی امام متعجب شده بود فرمود: اعمال شما از خداوند متعال و ائمه (علیهم السلام) مخفی نیست. 4 امام زمان (علیه السلام) نیز همانند جدش امام رضا (علیه السلام) مهربان است و برای حل مشکلات شیعه دعا می کند؛ به ویژه در زمان ما که منتظران، پناهی غیر از او ندارند. تنها کافی است باور کنیم که او هرگز ما را فراموش نکرده است و اگر مشکلی وجود دارد که از آن رنج می بریم، چه بسا صبر بر آن، بستر رسیدن به خیر فراوان و موقعیت بهتری باشد؛ و یا حکمتی در آن باشد که خدا می داند و ما از آن بی خبریم.
امام صادق علیه السلام می فرماید: هرگاه راه و مسیر خود را گم کردی پس بانگ برآور: ای اباصالح یا ای صالح- خداوند رحمتش را بر تو فرود آورد!- راه رابه ما نشان ده: بن أبی حمزة ، عن أبی بصیر ، عن أبی عبد الله علیه السلام قال : "إذا ضللت عن الطریق فناد" یا صالح – أو یا أبا صالح – أرشدونا إلى طریق یرحمکم الله
او آن قدر مهربان است که غم را برای هیچ یک از منتظران ظهورش نمی پسندد، بنابراین آن قدر به فکر ما هست که همیشه برای حل مشکلات ما دعا و تلاش کند تا به لطف و خواست خدا از شدت آن ها کاسته شود. با این اوصاف و ارتباطی که امام زمان علیه السلام با شیعیان دارند، آیا ما برای کم شدن فاصله ی خویش با او و مشکلاتی که از طرف ما برای او به وجود می آید تلاش می کنیم؟ این تلاش کجای زندگی هایمان قرار دارد و چه تأثیراتی داشته است؟ پی نوشت ها: 1-کتاب من لایحضره الفقیه – الشیخ الصدوق ج ۲ ص ۲۹۸ 2- کلینی، اصول کافی، ج1، ص219، ح1. 3- همان، ح3. 4- همان، ح4.
سهند اولادی ( فرزند دیار سهند) | شنبه ۸ خرداد ۱۴۰۰ | 12 AM
شما میانگین پنج نفر نزدیک تان هستید
شما میانگین پنج نفر نزدیک تان هستید
تحقیقات زیادی وجود دارد که نشان میدهد که کیفیت زندگی ما رابطه مستقیمی باکیفیت روابط ما دارد. ما در طول روز با افراد بسیاری سروکار داریم در خانواده ، محل کار و اجتماع.
البته با برخی ارتباط بیشتر و نزدیکتری داریم ولی با برخی کمتر در ارتباط هستیم. ما خواسته یا ناخواسته روی این افراد تاثیر می گذاریم و یا از آنها تاثیر می پذیریم، ممکن است این تاثیرات هم مثبت باشد هم منفی.
حال افرادی که بیشترین ارتباط را با آنها تجربه می کنیم و ساعات بیشتری در کنارشان هستیم و وقت بیشتری را باآنها می گذرانیم بیشترین تاثیر را روی ما می گذارند و طبیعی است که ما شباهت های بیشتری به آنها پیدا کنیم.
شما فراتر از ۵ نفر نزدیک تان نخواهید بود
به گفته جیم ران : “شما میانگین ۵ نفری هستید که بیشترین وقتتان را با آنها میگذرانید ”
اگر پنج نفر اطراف شما سطح درآمد پایینی دارند درآمد شما هم میانگین درآمد آنها خواهد بود.
اگر با انسان های غرغرو بیشتر در ارتباط هستید طبیعی است که وقتی شرایط و اوضاع زندگی یا کارتان خوب پیش نمی رود غر بزنید و از زمین و زمان شکایت کنید ، تعجب نکنید اگر به گرما و سرمای هوا و شلوغی راهها و امثال اینها غر می زنید، شما میانگین همان پنج نفر هستید. اگر انسانهای اطراف شما از نوع انسانهای منفی هستند و دائما در مورد بدبختی ها ، بیماری ها و رنجش هایشان ناله می کنند، باید بسیار مراقب باشید.
زیرا این افراد افکار یاس و ناامیدی را به شما منتقل میکنند و شما را پر از احساسات منفی میکنند و زمانی که شما تصمیمی برای انجام کاری دارید یا ایدهای نو در سر می پرورانید، با منفی نگریشان ترس را در شما افزایش میدهند و باعث میشوند که شما هرگز اقدام نکنید.
در نتیجه شما هم یکی خواهید شد عین خودشان ، ترسو و منفی باف
حال اگر دوستان و اطرافیان نزدیک شما افرادی شاد و پر انرژی باشند ، هدفی در زندگی داشته باشند ، بسیار پرتلاش و یادگیرنده باشند و یا سطح درآمد بالایی داشته باشند.
قطعا این ویژگی های مثبت آنها در شما هم تاثیر خواهد گذاشت و شما هم شبیه آنها خواهید شد چون نمی توانید غیر از این باشید.
همین حالا از خودتان بپرسید پنج نفر نزدیک شما چه ویژگیهایی دارند و شما چه امتیازی به آنها میدهید ؟
اگر نمره بالایی دریافت کردند که به شما تبریک می گویم اطرافیان شما انسان های مثبت و بزرگی هستند ولی اگر نمره پایینی گرفته اند بهتر است هر چه سریعتر برای بهبود نزدیک ترین ارتباطات تان اقدام کنید.
چند راهکار برای بهبود نزدیک ترین ارتباطات تان
در اینجا به چند شیوه می توانیم تاثیر اطرافیان نزدیک مان را روی خود مثبت کنیم یا به اصطلاح ساده تر کاری کنیم که اطرافیان نزدیک مان نمره بالاتری داشته باشند.
دقت در انتخاب دوستان و اطرافیان نزدیک
بهتر است قبل از انتخاب دوست ارزشهای خودمان را در زندگی بررسی کنیم و ببینیم آیا افرادی که می خواهیم با آنها دوست شویم و یا افرادی که در حال حاضر با آنها ارتباط داریم به ارزشهای ما احترام میگذارند و یا ارزشهای آنها با ما در یک راستا قرار دارد ؟
مثلا ممکن است صداقت در کار جزو ارزشهای ما باشد ولی شریک کاری را انتخاب کردهِ باشیم که صداقت داشتن برای او ارزش بهحساب نمیآید و حاضر است برای رسیدن به خواستههایش به هر دروغی متوسل شود.
بدیهی است که این شخص برای دوستی یا شراکت مناسب ما نیست و اگر به شراکت با این فرد ادامه دهیم قطعا آسیب می بینیم و ممکن است تا جایی پیش برویم که ارزش هایمان زیر پا بگذاریم و ما هم مثل او دروغگو شویم. اگر ارزشها ، اهداف و مسیر زندگیمان را بشناسیم متوجه خواهیم شد که باید ارتباطمان را با کدام دسته از افراد تقویت و با کدام دسته از افراد قطع کنیم.
فرکانس خود را تغییر دهید
طبق قانون فرکانس افراد شبیه به هم در یک مدار فرکانسی قرار می گیرند و همدیگر را جذب می کنند.
شما نمی توانید دیگران را تغییر دهید اما می توانید از این قانون می توانید به نفع خودتان استفاده کنید.
وقتی خودتان شروع به تغییر در جهت مثبت می کنید و تلاش می کنید زندگی تان را بهتر کنید، کم کم طبق قانون فرکانس افرادی که شبیه شما نیستند بنا به دلایلی از شما دور می شوند و افرادی که با شبیه شما هستند یعنی با خود جدیدتان هم فرکانس هستند به شما نزدیک می شوند در نتیجه میانگین نمره این افراد بالا خواهد بود.
تغییر محیط
تغییر دادن محیط زندگی یا محل کارتان ( البته اگر این امکان برایتان وجود دارد) و رفتن به محیطی که افراد بهتر و موثر تری حضور دارند هم به شما کمک می کند که از آنها تاثیر مثبت بگیرید و راحتتر زندگی تان را تغییر دهید.
مثلا اگر به دنبال شادی و آرامش هستید و شغل کنونی تان پر از استرس هست و همکاران منفی بافی دارید بهتر است بجای جنگیدن با شرایط موجود ،شغل تان را عوض کنید.
بهترین های دنیا را وارد دایره ارتباطی خود کنید
اگر می گویید هیچ دوستی ندارید و یا تغییر اطرافیانتان و محیط زندگی یا کارتان سخت است و یا هر بهانه و دلیل دیگری دارید و احساس می کنید که شرایط شما فرق دارد و مسئله شما خاص است، یک راه حل بسیار ساده و شدنی برایتان دارم ،آن هم وارد کردن بهترین های دنیا به دایره ارتباطی تان است.
مطالعه کتاب های پر فروش از بهترین نویسنده های دنیا، گوش دادن به آموزش های صوتی و تصویری موفق ترین و ثروتمند ترین افراد دنیا در دسترس شما قراردارد.
دنبال کردن این افراد تاثیر گذار و اختصاص دادن وقت برای یادگیری از آنها به شما این امکان را می دهد که کم کم شما هم شبیه آنها زندگی کنید و در واقعیت هم افراد شبیه آنها را پیدا کرده و با آنها ارتباط بگیرید.
دوست خوبم نکاتی که در این مقاله برای شما نوشتم را در زندگی ام واقعا تجربه کردم و شاهد تاثیر اطرافیان نزدیک روی طرز فکر و رفتار و زندگی ام بوده ام و از شما هم می خواهم این موارد را در ارتباطات خود به کار ببرید ، مراقب تاثیر خودتان بر اطرافیان تان هم باشید و تا جایی که می توانید تاثیر مثبت و رشد دهنده بر دیگران داشته باشید.
اقدام عملی
۱- همین حالا به ۵ نفری که بیشترین ارتباط را با آنها دارید از ۵ یک نمره بدهید میانگین نمرات ، امتیاز خودتان است. ۲- ببینید چطور میتوانید با افرادی که نمره پایینی گرفتهاند ارتباط کمتری داشته باشید یا این رابطه را مدیریت کنید ( یعنی کمتر تأثیر بپذیرید و بیشتر تأثیر بگذارید) ؟